، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

گل پسر من و باباش

کیان کوچولو

پسر یکی یدونه من سلام بالاخره وقت کردم بیام برات بنویسم البته الان که ساعت 12.45 دقیقه شبه ( هر چند من نباید بیدار بمونم اما چاره ای ندارم )  این روزها هر روز شاهد یکی از شیرین کاریهات هستیم و هر روز بیشتر از قبل عاشقت می شیم طوری که دیگه لحظه ای طاقت دوری تو نداریم . کیانم فقط اینو می دونیم که وجود مقدس و پاک تو زندگیمونو از قبل هم شیرین تر کرده . من و بابا خیلی خوشبختیم که تو رو داریم خدایا هزار بار تو رو شکر می کنیم ممنون از هدیه ات . این عکس ها رو هم مخصوص زن عمو فریال عزیزم گرفتم . زن عمو جونم ببینید چقدر این لباس هایی که برام گرفتین بهم میاد خیلیییییییییییییییی دوستون دارم ...
14 آذر 1394

6 ماهگی ات مبارک

کیان عزیزم منو ببخش که نتونستم برات از شش ماهگی ات بنویسم این روزها  خیلی مشغولیت داشتم . 21 آبان واکسن 6 ماهگی ات رو زدیم ، گریه کردی اما خیلی زود تو بغلم آروم شدی الهی برات بمیرم خدا می دونه چه دردی کشیدی عزیزم به هر حال اومدیم خونه و مثل همه واکسن هات منتظر تب کردنت بودیم و همگی از جمله مادرجون مهربونت تا صبح هوشیار بودیم که مبادا تبت بالا بره اون شب شکر خدا به خیر گذشت و خیلی تب نکردی  و ما همه خوشحال بودیم که این دفعه تبت سبک بود اما نمی دونستیم که شما یه سرما خوردگی خفیف داشتی و ما متوجه نشده بودیم . شب بعد از واکسن چنان تبی کردی که اصلاً نمی خوام بهش فکر کنم تو تب می سوختی. هر کاری که ...
12 آذر 1394
1